کلاسیک
"کلاسیک" به ادبیاتی گفته می شود که از هنر و ادب روم قدیم الهام و مایه گرفته باشد. پس از سپری شدن قرون وسطی از سده ی پانزدهم تا هیجدهم میلادی در آثار ادبی اروپا پدیدار گشت و به توسط "پترارک"، "بوکاچیو" و "دورا" احیاء گردید. اصول و قواعدی که مکتب کلاسیک را بیان کرده و گسترش می دهند، عبارتند از:
تقلید از طبیعت و از مظاهر آن در مضامین شعری و نثر – تقلید از روش قدما – پیروی از عقل (نه وهم و خیال)، آموزنده بودن و حقیقت نمائی مضمون ها، واضح و روشن بودن مطالب، هم آهنگی موضوعات نظم و نثر با واقعیات، وحدت زمان و مکان و انطباق آنان با نظم و نثر.
ناتورالیسم
این کلمه از واژه ی "ناتور" (nature) به معنی "طبیعت" گرفته شده است. پیروان این مکتب "طبیعت گرایی" و اصل "تنازع بقاء" را اصل می دانند و به قدرت و قوانین "طبیعت" ارزش خاصی قائلند و اراده ی بشر را در مقابل جبر "طبیعت" ناچیز می شمارند. اصول این مکتب عبارتند از: نداشتن امتیاز فرد و اجتماع در مقابل طبیعت، توجه به جزئیات، ارزش دادن به جسم در مقابل روح، استفاده از مکالمات طولانی (معمولاً به صورت عامیانه)، نمایاندن واقعیات و وابستگی آنها به پدیده های طبیعی. از میان پیشکسوتان این مکتب می توان: امیل زولا، گی دومو پاسان، پل الکسی، لئون هینگ، آلفونس دوده، ویلیام فالکنر، ژول رنار را نام برد.
سمبولیسم
واژه ی "سمبول" (symbol) به معنی "علامت و نشانه" است و در اصطلاح ادبی به سبکی گفته می شود که هر کس با توجه به قوه ی تخیل خود مطلبی را از آن استنباط می کند. در این سبک، احساسات، بدبینی، متافیزیک و ... به چشم می خورد. ویژگی های این سبک ادبی عبارتند از:
1- ستایش و مجسم نمودن غم و اندوه و نومیدی،
2- ضعیف بودن عقل و منطق در نوشته ها و توجه به علائم و نشانه های از روی احساسات،
3- سعی در نوشتن الفاظ مغلق (به دور از فهم عامیانه)،
4- توجه به جنبه های ذهنی بیش از واقعیات و یا در واقع "اصالت احساس"،
5- بیان کردن حالات روحی و تصوّرات با احساس و نشانه ها.
پایه گذار این نهضت فکری "شارل بودلر" می باشد و دیگر نویسندگان سبک "سمبولیسم" عبارتند از: موریس مترلینگ، ادگار آلن پو، مالارمه، ماریا ریلکه، لارسن، هاکسلی.
سوررئالیسم
در این سبک عمیق ترین احساسات شخصی به تمام معنی خود نمائی می کند، پندارها و خیال های وهم انگیز نمودار و منطق و عقل به کناری نهاده می شوند. در این مکتب ادبی نوشته ها زاییده ی خیال هنرمند است. در نوشته های "سوررئالیسم" انسان غریزی و غیر تاریخی است. در واقع نوعی دید فلسفی است بر پایهی ی روانکاوی. این نویسنده آزاد است که بدون مانع به هدف خود در عالم رویا برسد. رهبر اولیه این مکتب "آندره برتون" بود. دیگر نویسندگان این سبک ادبی عبارتند از: تامسون، گیرمودوتور، رافائل آلرتی، پل الوار، بنژامن پره، گاسکوین.
دادائیسم
این مکتب زائیده ی ویرانی ها، هرج و مرج و ناامیدی های ناشی از جنگ اول است. بنیانگذار آن جوانی بود به نام "تریستان تزارا" که قسمتی از صفحات لاروس را برید، آنگاه حروف بریده شده را کنار هم چید و به طور اتفاقی واژه ی "دادا" به وجود آمد. در این سبک، پایه و اصلی مشاهده نمی شود. نوشته ها بی منطق و اصل بر نفی و پوچ انگاری است. اخلاق و انسانیت در این نوشته ها راهی ندارند. نویسندگانی چون الوار، آراگون، فیلیپ سوبو، فرانسیس پیکابیا، نوشته های در این زمینه دارند، اما این مکتب پا نگرفت و ضد ادبیات شناخته شد و در سال 1920 از بین رفت.
اونانیمیسم
این مکتب در نیمه اول قرن بیستم به وجود آمد و اصل را بر استدلالات ساده گذاشته است. افکار و عقاید هر شخص و احساسات او به وسیله ی جامعه تکامل می یابند و نبوغ و نیروهای فردی شکوفا می شوند. از مشخصات این مکتب می توان به دوری از خودپرستی و گوشه گیری، شرکت در شادی و رنج های دیگران، اخوت و همکاری، برتری جامعه بر فرد اشاره کرد. پایه گذار این مکتب "ژول رومن" و "ژرژ اشنوبر" و "ژرژدوهامل" بودند و نویسندگانی که با این سبک آثاری به وجود آورده اند به این قرارند: تولستوی، گوستاو لوبون و دورکیم که این دو نفر آخری جامعه شناس بودند نه نویسندگان ادبی.
وریسم
این مکتب در واقع آمیزه و تلفیقی از مکاتب رئالیسم و ناتورالیسم است و بانی این مکتب نویسنده اهل سیسیل (ایتالیا) به نام "جیوانی ورگا" بود که آثار با ارزش و عوام پسندی نوشت و امروزه بیشتر نویسندگان ایتالیائی از این سبک پیروی می کنند. گراتسیادلدا، ماتیلدا سرانو، ماریو پراتزی، و لوئیجی کاپو از نویسندگان این شیوه اند.
فورتوریسم
این نام از واژه ی "فوتور" (future) به معنی "آینده" گرفته شده است. این سبک همزمان با پیشرفت صنعت و ازدحام پیش می رود و احساسات و کلمات پر طمطراق را به کناری می نهد. به وجود آورنده ی این سبک "مارینتی" ایتالیائی بود. ولادیمیر مایاکوفسکی شاعر معروف روسی نیز این سبک را به کار گرفت.
ناتوریسم
در این سبک شجاعت، تلاش، زندگی و طبیعت ستوده نمی شوند و ار ریزه کاری های سمبولیسم و جمودی پارناسیسم خبری نیست. رهبران این مکتب اوژن مونفور و سن ژرژ بوئیله بودند. نمونه های این سبک در کتاب "مائده های زمینی" آندره ژید و اشعار آنادونوای و فرانسیس ژامز به چشم می خورد.
پوپولیسم
این سبک مکتب ادبی توأم با هنر است که به سال (1929) ابداع گردید و هدف آن بیان احساسات و رفتار مردم عامی است و توجه نویسنده بیشتر به طبقه ی پایین جامعه معطوف می شود.
اگزیستانسیالیسم
این مکتب بر اساس اصالت وجود، آزادی فرد و پوچی زندگی استوار است. در این مکتب انسان کاملاً آزاد و حاکم بر سرنوشت خود است و به اجتماع وابستگی ندارد. ستن های قومی و گذشته های تاریخی را با ارزش نمی داند. این مکتب به وسیله ی "ژان پل سارتر" با کتاب معروف "تهوع" به وجود آمد، اما به علت اینکه بعدها به افراط کشیده شد، به ابتذال گرائید. از پیروان این سبک می توان به آلبرکامو، آندره مالرو، سیمون دوبوار اشاره نمود.
پست مدرنيسم
پست مدرنيسم واژه يا به بيان دقيقتر، مجموعه عقايد پيچيده اي است كه به عنوان حيطهاي از مطالعات آكادميكي از اواسط دهه 80 پديدار گشتهاست. توصيف پست مدرنيسم دشوار به نظر ميرسد، زيرا مفهومي است كه در انواع گستردهاي از ديسيپلينها و حيطههاي مطالعالتي از قبيل:هنر معماري، موسيقي، فيلم، ادبيات، جامعهشناسي، ارتباطات، مد و تكنولوژي نمايان شدهاست. دشوار است كه اين مفهوم را در زمان يا تاريخ خاصي جاي دهيم، زيرا زمان دقيق ظهور پست مدرنيسم مشخص نيست. شايد آسانترين راه براي آغاز انديشيدن در مورد پست مدرنيسم، انديشيدن در مورد مدرنيسم باشد، جنبشي كه بنظر ميرسد پست مدرنيسم، از آن ظهور كردهاست. مدرنيسم، دو گونه تعريف دارد كه اين دو جنبه به درك پست مدرنيسم، مرتبط مي شود. اولين جنبه يا تعريف از مدرنيسم، از يك جنبش زيبايي شناختي كه بطور كلي مدرنيسم ناميدهميشد، نشات ميگيرد. اين جنبش تماما با انديشههاي غربي قرن بيستم در مورد هنر همسان است. (گويا علائم در حال ظهور آن را، ميتوان در قرن نوزدهم هم يافت)همان طور كه ميدانيد، مدرنيسم جنبشي است در هنرهاي تجسمي، موسيقي، ادبيات، و نمايشنامهنويسي كه معيارهاي سنتي را در پاسخ به اين پرسش كه ((هنر چگونه بايد شكل بگيرد، استفاده گردد، و چه معنايي داشتهباشد؟)) ناديده ميگيرد.
مدرنیسم
عنوان دورهای است در تاریخ ادبیات، هنر و اندیشگی ِ غرب است که به لحاظ ظهور مشخصههای جدیدی در عرصهی موضوع، شکل، مفاهیم و سبک از دورههای قبل متمایز است. آغاز این دوره در کشورهای مختلف تاریخ متفاوتی دارد. نخستین طلیعههای ظهور مدرنیسم در فرانسه از دههی پایانیسده ی نوزدهم آشکار شد و تا دههی ١٩٤٠ ادامه یافت. اما در روسیه از سالهای پیش از انقلاب اکتبر ١٩١۷تا دههی ١٩٢٠، در آلمان از دههی ١٨٩٠ تا دههی ١٩٢٠، در انگلستان از اوایل سده ی بیستم تا دههی ١٩۳٠، و در امریکا از اندکی پیش از جنگ جهانی اول تا جنگ دوم جهانی را در بر میگیرد.
سورئالیسم
مکتب سورئالیسم در سال 1924 به وسیله "اندره برتون" ایجاد شد. وی معتقد بود ادبیات نباید به هیچ چیز، به جز تظاهرات و نمودهای اندیشه ای که از تمام قیود منطقی و هنری یا اخلاقی رها شده باشد بپردازد و در اعلامیه ای که انتشار داد نوشت:
سورئالیسم عبارت است از آن فعالیت خود به خودی روانی که به وسیله آن می توان خواه شفاهاً و خواه کتباً یا به هر صورت و شکل دیگری فعالیت واقعی و حقیقی فکر را بیان و عرضه کرد. سورئالیسم عبارت است از دیکته کردن فکر بدون وارسی عقل و خارج از هر گونه تقلید هنری و اخلاقی. او و دوستش "لویی آراگون" از آن جهت که هر دو پزشک امراض روانی بودند، می خواستند نظریه فروید را درباره "ضمیر پنهان" وارد ادبیات کنند. به عقیده این گروه هر چیز که در مغز انسان می گذرد (در صورتی که پیش از تفکر یادداشت شود)، مطالب ناآگاهانه، حرفهای خود به خودی (که بدون اختیار از دهان بیرون می آید) و همچنین رویا جزء مواد اولیه سورئالیسم به شمار می رود. سورئالیست ها می گویند بسیاری از تصورات و تخیلات و اندیشه های آدمی هست که انسان بر اثر مقید بودن به قید اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و رسوم و عادات از بیان آنها خودداری می کند و این تصورات را به اعماق ضمیر پنهان خویش می راند. این قبیل افکار و اندیشه ها و آرزوها غالباً در خواب و رویا و در شوخی ها و حرف هایی که از زبان انسان می پرد تجلی می کند و سورئالیستم طرفدار بیان صادقانه و صریح این قبیل افکار و تصورات و اوهام و آرزوها است. به طور خلاصه سورئالیست ها فعالیت اصیل انسان را همان فعالیت رویا مانند ندای درونی دنیای ناخودآگاه می دانند. از سورئالیست های معروف می توان به "برتون" و "آراگون" "پل الوار" و "گیوم آپولینر" اشاره کرد.
رئالیسم
واژه رئالیسم از رئل(Real) که به معنای واقع است، مشتق شده و در واقع به معنای مکتب اصالت واقع است. مکتب رئالیسم نقطه مقابل مکتب ایده آلیسم است؛ یعنی مکتبی که وجود جهان خارجی را نفی کرده و همه چیز را تصورات و خیالات ذهنی می داند.رئالیسم یعنی اصالت واقعیت خارجی. این مکتب به وجود جهان خارج و مستقل از ادراک انسان، قائل است.ایده آلیست ها همه موجودات و آنچه را که در این جهان درک می کنیم، تصورات ذهنی و وابسته به ذهن شخص می دانند و معتقدند که اگر من که همه چیز را ادراک می کنم نباشم، دیگر نمی توانم بگویم که چیزی هست. در حالی که بنابر نظر و عقیده رئالیستی، اگر ما انسان ها از بین برویم، باز هم جهان خارج وجود خواهد داشت. به طور کلی یک رئالیست، موجودات جهان خارج را واقعی و دارای وجود مستقل از ذهن خود می داند.می داند. باید گفت در واقع همه انسانها رئالیست هستند، زیرا همه به وجود دنیای خارج اعتقاد دارند. حتی ایده آلیست ها نیز در زندگی و رفتار، رئالیست هستند، زیرا باید جهان خارج را موجود دانست تا بتوان کاری کرد و یا حتی سخنی گفت. کلمه رئالیسم در طول تاریخ به معانی مختلفی غیر از معنایی که گفته شد، استعمال شده است. مهمترین این استعمال ها و کاربرد ها، معنایی است که در فلسفه مدرسی یا اسکولاستیک(Scholastic) رواج داشته است. در میان فلاسفه مدرسی، جدال عظیمی بر پا بود که آیا کلی وجود خارجی دارد و یا اینکه وجودش فقط در ذهن است؟
کسانی که برای کلی واقعیت مستقل از افراد قائل بودند، رئالیست و کسانی که کلی را تنها دارای وجودی ذهنی و در ضمن موجودات محسوس می دانستند و برای آن وجود جدا از جزئیات قائل نبودند،، ایده آلیست خوانده می شدند. بعدها در رشته های مختلف هنر مانند ادبیات نیز سبک های رئالیستی و ایده آلیسمی به وجود آمد و سبک رئالیسم در مقابل سبک ایده آلیسم است.سبک رئالیسم یعنی سبک گفتن و نوشتن متکی بر نمودهای واقعی و اجتماعی. اما سبک ایده آلیسم عبارت است از سبک متکی به تخیلات شاعرانه گوینده یا نویسنده .
آنیمیسم
آنیمیسم در ادبیات حالتی را بیان می کند که در آن گویی اشیا جان و شعور دارند. آنیمیسم از واژه ی لاتین “anima” گرفته شده است که به معنی روح است و آنیمیسم گرایش به روح دادن به اشیاء و طبیعت ست.
آنیمیسم به عنوان مثال در اثر "میلی یا خاک زادگاه" (Milly ou la terre natale) نوشته ی لامارتین و یا دراثر "دهان تاریکی" ( La bouche d'ombre) نوشته ی ویکتور هوگو و "اشعار طلایی" (Vers dores) نوشته ی نروال به چشم می خورد.
رومانتیسم
واژه ی رمانتیسم از ریشه ی Romanus میآید یعنی "رومی" یا "رومیات" که البته چیزی از مضمون واژه را روشن نمیکند. رمانتیسم یک اسلوب هنری است که در آن رابطه ی هنرمند با پدیدههای توصیف شده به شکلی چشمگیر و عیان بیان میگردد و این امر به اثر هنری نوعی هیجان و اعتلا و سمتگیری عاطفی شدید می بخشد.
در تاریخ هنر اروپا رمانتیسم به دنبال کلاسی سیسم (کلاسیکگرایی) آمده و آغاز پیدایش آن از سالهای بیستم و سی ام سده ی نوزدهم میلادی است.
رومانتیسم در ادبیات و فلسفه به جهان به عنوان وجودی جاودان و نامتناهی می نگرد و با تخیلات بی پایان و احساسات والا قصد بهبود جهان را دارد و از نظر اجتماعی رمانتیست ها قراردادهای اجتماعی را به زیر سوال کشیده اند .
رمانتیسم دارای دو منبع پیدایش است:
نخست: جنبش رهایی طلبانه ی مردم علیه استبداد و اشرافیت و فئوالیسم و ستم ملی،
دوم: یاس تودههای گسترده ی مردم از نتایج انقلاب سده ی هجدهم فرانسه که نتوانست به خواستهای مردم پاسخ گوید. این امر باعث پیدایش دو جریان در رمانتیسم شد.
یکی از این دو جریان نشان دهنده ی یاس از نظام سرمایهداری و در عین حال ترس از جنبش ها و انقلابات نوین خلقی است و از این رو انتقاد از سرمایهداری در این جریان یکسویه است و اگر چه معایب آن تشریح میگردد ولی نقش مترقی لازم آن بیان نمیشود. این تحلیل هنری نادرست ناچار به پیدایش "آرمانهای پنداری" و بیپر و پایی منجر گردید که گاه حاکی از ستایش گذشته دور قرون وسطایی است. این جریان در رمانتیسم اروپایی فرعی است و نمایندگان آن مانند نووالیس یا شله گل یا ژوکوسکی شاهراه ادب اروپا را ایجاد نمیکنند.ولی جریان دیگری در رمانتیسم وجود دارد که دارای سمت مترقی و انقلابی است و بیانگر پرخاش مردم علیه اشرافیت فئودال و سرمایهداری نوکیسه ی آن زمان و ارتجاع سیاسی است و هنرمندان بزرگی مانند بایرون، پرسی بیس شلی، ویکتور هوگو، ژرژ ساند، آدام میتسکهویچ (در لهستان)، شاندور پهتفی (درمجارستان)، ریلهیف (شاعر روس از دکابریستها)، لئوژن دولاکروآ (نقاش فرانسوی)، بروسوف (شاعر روس)، شوپن (آهنگساز فرانسوی – لهستانی)، برلیوز (آهنگساز فرانسوی)، لیست (آهنگساز مجاری ـ آلمانی)و غیره و غیره برخی از نمایندگان این جریان دوم مترقی در رمانتیسم هستند.گرچه آرمانهای استهتیک (زیبایی شناختی) این جریان نیز چه بسا خصلت پندارآمیز داشت و چهرههایی که این هنرمندان میپرداختند دارای دوگانگی و فاجعه درونی بودند، ولی به هرحال آنان، ولو تا حدی، به تناقضات درونی نظام سرمایهداری پیبرده بودند و به جنبش مردم علاقه داشتند و سمت نگاهشان متوجه عقب نبود، متوجه جلو و آینده بود. برخی عناصر اسلوب هنری رمانتیسم (مانند تلاش در بازسازی واقعیت در پرتو نوعی آرمان هنرمند) در اسلوب های دیگر هنری، از جمله در اسلوب واقعگرایی (رئالیسم) نیز دیده میشود.این که هنرمند تحقق رویاها و آرزوهای خود را ببیند "روش رمانتیک انقلابی" نام دارد که عنصر ضرور در واقعگرایی انقلابی است (که آن را واقعگرایی سوسیالیستی نیز مینامند.
روسو و شاتو بریان به عنوان پدران رومانتیسم به شمار می آیند و این مکتب با نمای (Hernani) هوگو وارد تئاتر و با شعر (Meditations) لامارتین وارد شعر شد.
اینتیمیسم
اینتیم به معنی درون است و اصطلاح اینتیمیسم در مورد آن دسته از آثار ادبی به کار می رود که روی ترسیم زندگی درونی قهرمان ِ اثر و روان شناسی او متمرکز شده است.
اسپریتوالیسم
دو طرزفکر با این نام شناخته می شود:
١-سیستمی فلسفی که باور دارد دنیا از دو واقعیت تشکیل شده است :ماده و روح، و این دوگانگی در ساختار انسان نیز به کار رفته است.
۲- سیستمی فلسفی که باور دارد در دنیا تنها یک واقعیت وجود دارد و آن روح است.
اکسپرسیونیسم
اکسپرسیونیسم از مکاتبی است که در دوران جنگ جهانی اول شکل گرفت. این مکتب از راه نقاشی تحت تأثیر ونسان ونگوک، در فرانسه و آلمان ایجاد گردید و سپس به ادبیات وارد شد و نخست بر نمایش نامه نویسی در آلمان تأثیر گذاشت. اکسپرسیونیست ها می کوشیدند احساس ها و حالت های درونی خود را با آزادی تمام بیان کنند. از پیشگامان این مکتب، آوگوست است .ریندبرگ سوئدی، گئورگ کایزر و برتولت برشت آلمانی بودند. آثار برخی از این نویسندگان گاه به کابوس شباهت دارد و بیانگر آشفتگی های درونی انسان است. فرانتس کافکا، نویسنده مشهور چک، از اکسپرسیونیست هایی بود که رمان و داستان های کوتاهی نیز به زبان آلمانی نوشت
نظرات شما عزیزان:
|